خاطره سفر به ارومیه
5شنبه 21اردیبهشت طی یک حرکت ضرب العجلی بلیط هواپیما گرفتیم به سمت ارومیه بعد حدود 11 ماه میخواستیم بریم اقوام پدری نیکی رو ببینیم همش خاطرات سال گذشته واسم تداعی میشد میگفتم خدا کنه سفر خوبی باشه تو مسیر نیکی اذیت نشه از طرفی هم کلا خانواده باباش خیلی خیلی تمیز هستن و خوب سن و سالی ازشون گذشته ،ریخت و پاش نیکی هم زیاده نگران بودم که حرف و حدیثی پیش نیاد ولی خدا رو شکر سفر خیلی خوبی بود خانواده بابایی خیلی نیکی رو دوست داشتن و بهش مثل خونه خودمون آزادی دادن ولی منم سعی کردم که نذارم زیاد اذیت بشن جمعه ظهر دایی امید اومد و نیکی رو برد پارک که من به خونه برسم تمیز کنم و چمدون رو ببندم و مثل اینکه خیلی بهشون خوش گذشته بود و دایی امید رو کل...